کد مطلب:35582 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:141
بترس از خداوند بالا و پست در اندیشه بنگر دمی بی ریا وگرنه چگونه در این راستا اگر داشتی دیده ای حق نگر تو را گر دلی بود پرهیزكار كسانی كه طاعت كنند از خدا ره حق گشوده نه بر كودن است دگرگون كند نعمت كردگار هم اكنون معاویه خود را ببین كه چون بر سر آید ترا روزگار پریشان شود جان ناكام تو زیان كرده سودی نبینی به جنگ ترا بازدارد ز راه خدا به خواری كشد نفس اماره ات ترا به كه اكنون پذیری سخن [صفحه 331]
باز هم امیرالمومنین (ع) به معاویه چنین می نویسد:
بیندیش كاو را چه حق بر تو است
اگر كرده ای حق یزدان ادا
كنی حق دادار بی چون ادا
به طاعت نهادی بر آن خاك، سر
نگشتی چنین خیره سر نابكار
در آن بارگاهند حاجت روا
كه او بسته در تخته بند تن است
به جانش رسد ز آسمانها شرار
بیندیش از لحظه واپسین
سعادت نبینی دگر در كنار
چو بر باد رفته است ایام تو
كه شد نام و بر جا نهادی تو ننگ
به چشمت كشد پرده ی خشم و هوی
برد زین سرا همچو پتیاره ات
گشایی همی دیده بر خویشتن
صفحه 331.